اشاره: شاهدبازی» دکتر سیروس شمیسا کتابی است که به موضوع هم‌جنس‌گرایی مردانه در ادبیات فارسی (به ویژه شعر) از دورة غزنویان تا اوایلِ دوره پهلوی می‌پردازد. این کتاب در سال 1381 در ایران منتشر و بلافاصله ممنوع شد.

کتاب شاهدبازی»، نخستین (و تا به امروز،) تنها اثری است که به‌چنین پژوهشی دست زده‌است. مؤلف، بر اساس شواهد بسیار زیادی از نظم و نثر برگزیده، نظریة خود را به‌اثبات می‌رساند که معشوق شعر فارسی، غالباً و عمدتاً مرد است نه زن؛ و فقط بخش کمی از اشعار قدماست که می‌توان در آن‌ها قاطعانه، معشوق را مؤنث قلمداد کرد.»

به یمنِ بی‌جنسیتی ضمیر و فعل در زبان فارسی است که بسیاری معتقدند، معشوق در شعر شعرای قدیم، از جمله سعدی، یک زن است. اما دقت ِ ناظران چیز دیگری می‌گوید. باب پنجم گلستان را که به "عشق و جوانی" اختصاص دارد، بخوانید. بیش از اشارات مستقیم به رابطة بین دو غیرهمجنس، به علاقة مردی جاافتاده به پسری نابالغ یا تازه‌بالغ برمی‌خورید. رابطه‌ای که در جهان امروز ما، ناپسند است و نکوهیده و گاه مجرمانه. از این‌ها که بگذریم، مهدی سهیلی در کتاب خوش‌مزگی»‌هایش، صفحه‌ای را در این باره با عنوان سعدی و همام! » اختصاص داده‌است که می‌خوانید:

**

سعدی و همام!

می‌گویند سعدی» سفری به تبریز رفت و روزی در شهر گردش می‌کرد، اتفاقاً همام، شاعر تبریز با پسر کوچکش که بسیار زیبا بود از برابر سعدی گذشتند، سعدی همام» را نمی‌شناخت؛ ولی دل زیباپسندش به‌او امر کرد برای دیدن پسرک به‌دنبال آن‌ها برود، اتفاقاً پس از چند قدم، همام و پسرش داخل گرمابه شدند. سعدی هم موقع را غنیمت شمرد و داخل حمام شد و سپس وارد گرم‌خانه شدند و سعدی با نگاه‌های هیزهیزانه!» پسرک را ورانداز می‌کرد. 

همام که خود شاعر و از رنود بود، ناراحت شد از اینکه ناشناسی، رندانه به پسر او نگاه کند؛ ولی نگاه که قدغن نبود و نمی‌توانست چیزی بگوید، پس از کمی تفکر با خود گفت خوبست که او را با متلک» از میدان بیرون ببرم و به‌همین قصد سعدی را پیش خواند و سعدی هم پیش رفت و طرف چپ همام نشست و پسر هم در طرف راست پدرش بود.

همام گفت:

-پیرمرد اهل کجا هستی؟

سعدی مظلومانه گفت:

-اهل شیراز

همام گفت:

-       من نمی‌دانم چرا شیرازی‌ها در تبریز از . هم بیشترند!

سعدی گفت:

-ولی در شیراز برعکس است، چون تبریزی ها در شیراز از . هم کمترند!

این حاضرجوابی عجیب سعدی، همام را ناراحت کرد و فهمید با حریف زورمندی روبه‌روست.

به سعدی گفت:

-از اشعار همام در شیراز هیچ شنیده‌ای؟

سعدی گفت:

-من از همام یک بیت شعر می‌دانم.

و این شعر همام را که مناسب همان حال بود، خواند:

در میان من و معشوق! همام است حجاب                 دارم امید که او هم ز میان برخیزد!

کتابنامه: خوش‌مزگی‌های مهدی سهیلی



مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها