فکر می‌کنی به اولین غروبِ آفتابی‌ات                

روزهایِ آسمان‌جُلیِ و خانمان‌خرابی‌ات

فکر می‌کنی به اشتباه اولی که کرده‌ای              

ختم شد به آخرینِ اشتباه انتخابی‌ات

فکر می‌کنی به‌ رود و سنگ‌ریزه‌های بسترش         

فکر می‌‌کنی شناوری به‌روی رود آبی‌ات.

ماهی‌ایِ و ماهیگیر، می‌کِشاندَت به‌تور، یا        

مثلِ ماری تویِ دام در کمند پیچ‌و تابی‌ات

آه! باورت نمی‌شود که روبه‌روی قاضی‌ای        

داری اعتراف می‌کنی به جرم ارتکابی‌ات!

شلمان، اول آبان 1398 خورشیدی- داوود خانی خلیفه‌محله


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها