خواب دیدم آهویی، پلنگ‌های درّه، بازی‌ات گرفته‌اند و از سرِ تو می‌پرند.

خواب دیدمت که بره‌ای، ترا درسته گرگ‌های گشنه می‌درند.

پا که ‌می‌شوم نگاه ‌می‌کنم که آکبند،

پیش من نشسته‌ای به‌ناز و نوشخند،

می‌تراود از لب تو قند.

**

ای بلای تو به‌‌جان من! همیشه دور بادَت از گزند! 

شلمان؛ 8 آبان 1398 خورشیدی- داوود خانی خلیفه‌محله 


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها